شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل
به اذن حـضرت مـولا شدم کـبـوترتو که بـال و پر بـزنم پای روضۀ سرتو
ببخش با پر زخمی، به زحـمت افـتاده لـبـاس نـوکـریـم رابـریــده مـــادرتـو
چه طور خرج غمت جور شد کسی میگفت رسـیـده رزق حـسـیـنـیه از بـرادر تـو
شبیه حـضرتزینب به سینه میکـوبم که مـقـتـدای عـزادارهاست خواهر تو به چشم من همه جا روضه شمابر پاستتـمـام عـالم و آدم شـدنـد مـضـطـر تـو
اگـرکـویر تـرک روی هرترک دارد کـشیـده خشکـی لبـهای زخـم پـرپر تو خزان و ریزش برگ از درخت در همهجاشد استدر دل من روضهخوان اکبر تو طلوع،بردن بالای طفل شیرخوار است غـروب،خـون گـلـوی عـلیاصغـر تو
زمـان بـارش بـاران همـیـشه میبـارم بـرای بـارش تـیـر وامـیـر لـشگـر تو
من از خـرابـه شـام ورقـیـه فـهـمـیـدم که قول تو نـرود گـر رود زتن سرتو
بـیـا وقـول بـده آخــریـن دمـم بـرسـی بهراه آمـدن تـوسـت چـشـم نـوکـرتـو